نگاهی به کژکاری‌های ترجمه در ایران / مترجم در قبال خود و مخاطب «وظیفه اخلاقی» دارد

سه شنبه 28 اردیبهشت 1400
 نگاهی به کژکاری‌های ترجمه در ایران / مترجم در قبال خود و مخاطب «وظیفه اخلاقی» دارد

 به گزارش روابط عمومی سازمان انتشارات جهاددانشگاهی، دکتر سیدحسن اسلامی اردکانی، استاد دانشکده ادیان دانشگاه ادیان و مذاهب در سخنان خود با «کژکاری‌های ترجمه در آثار دانشگاهی» با توضیح اینکه منظورش از «کژکاری» در امر ترجمه بحث‌های فنی ترجمه و بحث‌هایی که آگاهانه از سوی برخی مترجمان صورت گرفته و به تحریف و تقلب متن منجر می‌شود، نیست اظهار کرد: منظور از کژکاری، کارهایی است که ناخواسته در متن رخ می‌دهد و ترجمه را از متن اصلی دورتر می‌کند.

 

وی در تشریح این کژکاری‌ها گفت: یکی از ابعادی که در ترجمه به آن بی‌توجهیم و حذف منابع اصلی متن است؛ بطور طبیعی برخی از کتاب‌ها ارجاع درون متنی دارند و در آخر کتاب منابع ذکر می‌شود اما کتاب‌هایی را شاهدیم که ارجاع درون متنی دارند اما بخش منابع ندارند؛ این موضوع ارتباط خواننده با متن را مخدوش می‌کند. مورد دیگر حذف مقدمه، سپاسگزاری و گاهی معرفی نویسندگان است و سومین خطایی که مترجمان با آن مواجهند این است که مقالات را از منابع گوناگون جمع‌آوری کرده و در قالب کتاب منتشر می‌کنند، بدون اینکه هیچ توضیحی در مقدمه بدهند که این‌ها مقالات گوناگون است و چرا آنها را جمع‌آوری کرده‌‌اند.

 

این استاد دانشگاه ادیان و مذاهب ادامه داد: چهارمین کژکاری ترجمه این است که گاهی مترجم یا نویسنده متنی را انتخاب می‌کنند و کتاب منتشر می‌شود و نامش را می‌گذارند ترجمه - تألیف یا اقتباس. اینگونه آثار در فعالیت‌های دانشگاهی جایگاهی ندارد و جالب نیست. مسئله  دیگر این است که مترجم متنی را که قدیمی شده و چه بسا ویراست جدید آن منتشر شده، دوباره ترجمه و عرضه می‌کنند. برای برخی از متون کلاسیک این موضوع اشکالی ندارد و هر چه زمان بگذرد این متون کهنه نمی‌شوند اما برخی منابع تاریخ مصرف دارند.

 

اسلامی اردکانی افزود: اشکال دیگری که در ترجمه وجود دارد این است که گاهی مترجم عنوان اصلی اثر را به شدت دگرگون کند و مترجم نمی‌تواند روح اثر را که در عنوان کتاب آمده، دریابد. مؤلف عنوان کتاب را آگاهانه انتخاب کرده و هدف خود را در عنوان منتقل می‌کند، گاهی تغییر عنوان کار را دگرگون می‌کند. برخی کتاب‌ها نیز کلکسیونی از اشکالات در کنار یکدیگرند.از سوی دیگر حذف فصل یا فصل‌هایی از کتاب به بهانه اینکه این فصل مورد نیاز دانشجویان نیست یا با فرهنگ ما سازگاری ندارد و یا ملاحظات دیگر؛ اگر متنی از کتاب حذف می‌شود باید آورده شود که کتاب  بصورت تلخیص است؛ این سهل‌انگاری‌ها در ترجمه وجود دارد.

 

در ادامه دکتر علی‌اکبر عبدل‌آبادی، استادیار دانشکده‌ی الهیات و ادیان دانشگاه شهید بهشتی، در سخنرانی خود با موضوع «نگاهی به «اخلاقِ ترجمه» از نظرگاهی وظیفه‌نگرانه» گفت: همه‌ی داوری‌های اخلاقی مربوط به ترجمه‌ورزی را می‌توان به دوگونه داوری پسینی و پیشینی تقسیم کرد که هیچ‌کدام مورد نظر من نیست و می‌خواهم به وظایف اخلاقی مترجم در قبال خود و مخاطب بپردازم. اهم وظایف اخلاقی مترجم در قبال خویشتن وظیفه عمل درست یا درست ترین عملی است که شخص انجام می‌دهد و معتقد است باید انجام درهد به شرطی که معتقد باشد هرشخص دیگری نیز در همان شرایط باید همان کار را انجام بدهد.

علی‌اکبر عبدل‌آبادی اظهار کرد: بخشی از ترجمه جنبه آموزشی وعلمی دارد؛ بخش دیگر جنبه‌ی فنی و مهارتی و بخش سوم جنبه‌ی ذوقی و هنری دارد. هرسه‌ی اینها شرط لازم، و باهم شروط کافی برای ترجمه‌ی سلیم است و مترجم باید به نحو پیشینی با اینها آشنا شود و سپس سراغ ترجمه برود. بنابراین اولین وظیفه‌ی مترجم در قبال خویش کسب آگاهی درباره‌ی اصول ترجمه‌ی سلیم است؛ شرط دوم یعنی جنبه‌ی مهارت درخصوص ترجمه است که راه‌های مختلفی برای آن وجود دارد که بهترین راهش این است که مترجم هرچه بیشتر متون ترجمه‌شده را با متن اصلی مقابله کند و از این راه درس‌آموزی و همزمان عبرت‌آموزی کند.

 

این مدرس دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: وظیفه‌ی سوم مترجم آشنایی با، و تخصص در موضوع متنی است که می‌خواهد ترجمه کند. در غیر این صورت چطور می‌تواند آن را ترجمه کند؟ چنانکه سعدی گفته است: می‌کوش به هر ورق که خوانی، تا معنی آن تمام دانی؛ در غیر این صورت ترجمه سلیم نخواهد بود.

 

دکتر عبدل‌آبادی با بیان اینکه اهم وظایف اخلاقی مترجم در قبال مخاطبانش عبارت است از التزام به «قاعده طلایی» بویژه در صورت سلبی آن، توضیح داد: بطور ساده این قائده می‌گوید چنان ترجمه نکن که خواننده بگوید که برغم کوشش مترجم، مراد مؤلف را دریافتم! دومین وظیفه مترجم نیز، اتخاذ روش متناسب برای ترجمه است؛ سه روش برای ترجمه وجود دارد که اولی ترجمه تحت‌اللفظی است و دومی ترجمه‌ی آزاد و روش سوم و مناسب، ترجمه‌ی مفهومی است؛ مشروط بر اینکه مترجم با همه‌ی مقتضیات جمله‌پردازی در زبان مبدأ و مقصد، نیک آشنا باشد؛ مترجم وظیفه دارد با روانشناسی زبان، هم در مبدأ و هم در مقصد هرچه بیشتر آشنا باشد.

 

وی با بیان اینکه سومین وظیفه‌ی مترجم در قبال مخاطب اتخاذ شیوه‌ی مناسب در ترجمه است، افزود: مترجم بسته به نوع متنی که می‌خواهد ترجمه کند باید روش مناسب را انتخاب کند. برای مثال متنی در فضای فلسفی را نمی‌توان به شیوه‌ی ادبی ترجمه کرد یا بالعکس. هرمتنی متناسب با همان متن، شیوه‌ی متناسب را می‌طلبد. بعلاوه مترجم باید میان ترجمه‌ی متون امروزی و متون کلاسیک فرق بگذارد تا حال و هوای متن اصلی در ترجمه بازتاب یابد.

 

دکتر عبدل‌آبادی در پایان اضافه کرد: چهارمین وظیفه نیز رعایت سبک سخن‌پردازی مؤلف و التزام به آن در ترجمه‌ی هر متنی است؛ مترجم نمی‌تواند شیوه‌ی واحدی اتخاذ کند و آن را در همه‌ی آثار متفکران مختلف به کار بندد.

 

در ادامه نشست دکتر حسین مصباحیان استادیار دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران نیز در این بخش با موضوع «شرایط امکان تأسیس ارتباط بین ترجمه و تفکر» گفت: برخی مترجمان ادعا می‌کنند، فلسفه هنوز تا آن اندازه وارد نشده که بخواهیم از تألیف آثار فلسفی سخن بگوییم و باید به ترجمه اتکا کنیم. برخی از روشنفکران و مترجمان برجسته نیز ادعا دارند که تفکر از ترجمه است و برخی از فلاسفه هم ادعا می‌کنند ترجمه متون فلسفی از یک زبان به زبان دیگر امکان ندارد و به همین دلیل باید آموزش جدی زبان بیگانه را به دانشجویان فلسفه داشته باشیم تا همزمان با متفکران تراز اول دنیا درگیر اندیشیدن به مسائل مبتلابه ملی و جهانی شویم.

 

او سپس با بیان اینکه ترجمه متون فلسفی نوعی اندیشیدن است، افزود: آنچه تفاوت دارد، جهت اندیشیدن و نحوه تصمیم و استفاده از واژگان و رابطه بین متن اصلی و زمان و مکان است.  هیچ ترجمه‌ای حتی ترجمه تحت‌اللفظی فارغ از پیش‌داوری نیست اما هر ترجمه‌ای یک تفسیر است و هر مترجمی هم یک مفسر؛ تفسیری که با متن در می‌آمیزد. مترجم متنی را از زبان به یک زبان دیگر منتقل می‌کند. نکته‌ی دوم اینکه ترجمه نقش بی‌مانندی درگشودن افق‌های چندگانه و اندیشه‌های تازه‌یاب را دارد. اگر متن اصلی را خود و ترجمه را دیگری بدانیم ترجمه گفت‌وگوی بین خود و دیگری است و روابط بین فرهنگ‌ها را تقویت می‌کند و ظرفیت فرهنگ مقصد برای گشودن عناصر غیر خودی را افزایش می‌دهد و فرهنگ خودی را معاصر می‌‌کند.

 

مصباحیان معاصر بودن را کلید مواجه با مشکلات دانست در تعریف معاصر بودن گفت: زمان تاریخی با زمان تقویمی یکی نیست و تفاوت وجود دارد. در ترجمه هم همین است. مسئله‌ی معاصربودن از منظر فلسفه چند عنصر دارد؛ یکی  ناهمزمانی با عصر خود، ویژگی دوم این است که فرد نقاط تاریک زمانه خود را می‌بیند و اینطور نیست که به زمانه خود نگاه کند تا مسائل روشن را درک کند بلکه به دنبال تاریکی‌ها و تیرگی‌ها است.

 

وی افزود: ویژگی سوم عدم چشم‌داشت از گذشته و نوعی نگاه به آینده است؛ انسان معاصر می‌تواند از زمانه‌ی خود فاصله داشته و حتی اعلام انزجار کند؛ نوعی رابطه‌ی خاص با زمانه‌ی خود دارد؛ یعنی فاصله‌ی خود را با زمان حفظ می‌کند و آن را بصورت ریشه‌ای نقد می‌کند. در این صورت اگر این مفهوم را بپذیریم، ترجمه‌ی معاصر، ترجمه‌ای خواهد بود که توجه همزمان به بحران‌های جهانی و بحران‌های داخلی داشته باشد و تنها در این صورت است که بحران امروز جهان می‌تواند بحران فردای ما ایرانیان نباشد.

 

در پایان پنل چهارم این همایش، دکتر مالک شجاعی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سخنرانی خود با موضوع «ترجمه فرهنگیِ فلسفه‌ غرب در ایران معاصر» اظهار کرد: اگر به فلسفه و علوم انسانی غرب می‌پردازیم باید ببینیم نسبت آن با ما چیست. اگر این به نوعی خودپژوهی فرهنگی منجر نشود شاید برای کسانی که دنبال گره زدن فلسفه به اینجا و اکنون هستند راه مناسبی نباشد.

 

وی با بیان اینکه افلاطون در نامه هفتم معتقد است برا یاینکه حق فلسفه را ادا کرده باشم فاش می‌گویم که تنها فلسفه می‌تواند زندگی شخصی و اجتماعی آدمیان را دگرگون کند، اظهار کرد؛ از سوی دیگر محمدعلی فروغی در کتاب «سیر حکمت در اروپا» تصریح می‌کند: کل این کتاب را نوشته  که مقدمه‌ای باشد برای فهم دکارت. وقتی فروغی به زبان فارسی فلسفه را یاد می‌دهد تلاش می‌کند عقلانیت دکارتی را به فرهنگ زبان فارسی وارد کند. فروغی تنها ایرانی‌ای است که یک دوره تاریخ فلسفه غرب را به زبان فارسی نوشته و تلاش کرده عقلانیت دکارتی را به زبان فارسی بیاموزد.

 

شجاعی ادامه داد: دیلتای فیلسوف آلمانی معتقد است که ما عالمان علوم انسانی و فلسفه به لحاظ تعداد کم‌شمار نیستیم اما در حوزه اثربخشی کم‌تأثیر هستیم. بنابر این نیاز است که یک بازخوانی کمی در حوزه آثار فلسفی انجام شود؛ بخصوص در چهار دهه‌ی گذشته که آثار بسیار مهمی در حوزه فلسفه و علوم انسانی در ایران ترجمه شده است. به نظر می‌رسد که تا دهه شصت نوعی اروپا محوری در این زمینه حاکم است و گویی پذیرفته‌ایم که زمین بازی، زمین بازی افکار فلسفی غربی است. و اخیراً از دهه ۸۰ به این سو که بحث‌ٰهای پست‌مدرنیستی رایج شده، با ترجمه های مکانیکی در این حوزه مواجهیم.

وی در پایان با انتقاد از کمی‌گرایی در حوزه‌ی نگارش مقالات علوم انسانی و وجود «مناسک ارتقا» از طریق نکارش و ترجمه مقالات در میان دانشگاهیان گفت: به نظر می‌رسد دیگر امکان ترجمه‌ی فرهنگی و حرکت‌های ایجابی در این زمینه‌ وجود ندارد.