رودِ خون، بذرِ آگاهی

جمعه, 13 تیر,1404
رودِ خون، بذرِ آگاهی

رودِ خون، بذرِ آگاهی

 

علی اصغر درلیک

 

ترورهای رژیم صهیونیستی در سحرگاه ۲۳ خردادماه، حلقه‌ای‌ست گره‌خورده به زنجیره‌ای که از خاک تفتیده‌ی کربلا تا دیوارهای سفید آزمایشگاه‌های هسته‌ای و جان‌برکفان ایران اسلامی امتداد یافته است: مرگی که نه پایان، که آغازی بر بیداری جاودانه است؛ همچون بذری که در شکاف سنگ‌های تاریخ می‌روید و ریشه‌هایش را در ژرف‌ترین لایه‌های زمان فرو می‌برد. 

امام حسین(ع) با سینه‌ای آگاه به نیزه‌ها از مکه به سوی کوفه شتافت و به استقبال مرگ رفت. این حرکت نه یک انتخاب ناگزیر بلکه طغیانی متعالی بود؛ حتی آنگاه که خبر شهادت مسلم بن عقیل چون خنجری بر قلبش فرود آمد. حرکت حسین بن علی(ع) همان عینیتِ «آزادی به سوی مرگ» است که مارتین هایدگر در اثر سترگ «هستی و زمان» زبان به آن می‌گشاید: رهایی از چنگالِ «دیگران» و هجومِ روزمرگی، تا هستی در پرتوی امکان نهایی‌اش تابناک شود. دانشمندان هسته‌ای ایران نیز در سایه‌ی دائمی تهدید ترور، هر بامداد گام در مسیری می‌نهادند که انتهایش را می‌دیدند. زیستِ اصیل (Authenticity) آنان، رویارویی آگاهانه با «امکان نهایی هستی» بود؛ همان که هایدگر شرطِ بودنِ «دازاین» می‌خواند: مرگ نه حادثه‌ای بیرونی، که ژرف‌ترین افقِ هستی‌مند است، جایی که وجود از قیدِ «بودن-در-جهانِ تحمیلی» رها می‌شود. 

در نگاه نخست، شهادت حسین(ع) شاید چونان هزیمتی خونین و شکستی ویرانگر به چشم می‌آید، اما در ژرفای این رویداد، حماسه‌ای دیگر می‌جوشد. خون حسین(ع) و یارانش بر خاک تفتیده‌ی کربلا پایه‌های تزویرِ امویان را لرزاند و ریاکاران را در آفتابِ حقیقت سوزاند. حضرت زینب(س) در هیاهوی بازارِ کوفه و زیر سقفِ فریبِ کاخِ یزید، با خطبه‌هایی چون شمشیرِ آخته بر نقابِ نفاق فرود آمد و پرده‌های دروغ را درید. او مرگِ برادر را نه نقطه‌ی پایان، که نخستین سطرِ کتابی زنده ساخت که همچون نبضی در شریان‌های تاریخ می‌تپد.

ترور دانشمندان هسته‌ای نیز، نه اراده‌ی ایران را شکست، نه پیشرفت‌هایش را متوقف ساخت. خونِ دکتر فقهی‌ها و طهرانچی‌ها در خاکِ علم و ایمان جوانه خواهد زد و هر قطره‌اش معادله‌ی ترس و تسلیم را واژگون کرده و غرورِ سلطه را به خاکسترِ حسرت خواهد نشاند. این خون در شریان‌های آینده جاری خواهد شد تا فردای هسته‌ای ایران را به جنگلی از دستاوردها تبدیل کند. 

و اینک، خونِ شهیدان، چون رودی از صحرای کربلا تا قلبِ آزمایشگاه‌های نطنز و فردو جاری است. هر قطره‌اش فریادی است علیه نظام‌های سلطه، هر حبابش شعری است در ستایشِ «بودنِ اصیل». هایدگر مرگ را «امکانِ ناممکن‌شدنِ همه‌ی امکان‌ها» می‌خواند، اما شهدای کربلا و خرداد، با گزینشِ آگاهانه‌ی مرگ، امکان‌هایی را گشودند که جهانِ متزلزلِ ستمگران را به لرزه می‌اندازد: امکانِ عصیان علیه فراموشی، امکانِ زایش امید از دل ناامیدی، امکانِ تبدیل خاکستر به بذر. حلقه‌های زنجیره‌ی شهیدان، از کربلا تا خرداد ۱۴۰۴، پیکره‌ی تاریخ را چون گردبادی به پیش می‌راند. این زنجیر، با هر شهید، سنگین‌تر و نفوذش ژرف‌تر می‌شود. ترورهای کور، نه تنها نمی‌تواند این زنجیر را از هم بگسلد بلکه حلقه‌های تازه بر آن می‌افزاید.