عدم اقبال به رشته مهندسی؛ زنگ خطری برای توسعه ایران

سه شنبه, 11 شهریور,1404
عدم اقبال به رشته مهندسی؛ زنگ خطری برای توسعه ایران

عدم اقبال به رشته مهندسی؛ زنگ خطری برای توسعه ایران

مهدی زارعی

دانشجوی مهندسی نفت دانشگاه آزاد اسلامی

 

رشته‌های مهندسی در ایران روزگاری نماد پیشرفت و امید به آینده بودند. خانواده‌ها آرزو داشتند فرزندانشان مهندس شوند، دانشگاه‌ها با اشتیاق ظرفیت پذیرش را افزایش می‌دادند و جامعه مهندس بودن را معادل منزلت و آینده‌ای مطمئن می‌دانست. اما امروز این تصویر فرو ریخته است. کاهش چشمگیر داوطلبان گروه ریاضی در کنکور سراسری، بیکاری گسترده فارغ‌التحصیلان و سرخوردگی دانشجویان نشان می‌دهد که مهندسی دیگر برای نسل جدید جذابیتی ندارد. این روند اگر اصلاح نشود، پیامدهایی سنگین برای آینده کشور خواهد داشت.

طبق آمار رسمی، در دهه‌ی اخیر تعداد داوطلبان گروه ریاضی و فنی تقریباً نصف شده است. هم‌زمان، سهم فارغ‌التحصیلان از کل جمعیت بیکار کشور به بیش از ۴۰ درصد رسیده است. نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله نیز حدود ۲۰ درصد گزارش می‌شود؛ رقمی دو برابر میانگین بیکاری عمومی. این ارقام نشان می‌دهند که تحصیلات مهندسی در ایران دیگر به‌معنای دستیابی به شغل پایدار نیست و نتیجه سال‌ها تلاش آموزشی، برای بسیاری تنها مدرکی بی‌فایده است. طبیعی است که در چنین شرایطی دانش‌آموزان ترجیح دهند به سمت رشته‌هایی بروند که چشم‌انداز شغلی روشن‌تری دارند.

ادامه این وضعیت به معنای بروز بحران‌های چندلایه است. نخست، کشور با کمبود نیروی متخصص در صنایع کلیدی روبه‌رو می‌شود. پروژه‌های عمرانی، انرژی، زیرساختی و فناورانه بدون حضور مهندسان ماهر عملاً متوقف یا به کندی اجرا خواهند شد. دوم، موج مهاجرت نخبگان شدت می‌گیرد. بسیاری از جوانان تحصیل‌کرده که آینده‌ای در ایران نمی‌بینند، به دنبال فرصت‌های شغلی و زندگی بهتر در خارج از کشور می‌روند؛ پدیده‌ای که سرمایه انسانی کشور را هدر می‌دهد. سوم، افزایش وابستگی به واردات فناوری اجتناب‌ناپذیر می‌شود. وقتی تولید داخلی ضعیف باشد و متخصص کافی در دسترس نباشد، کشور ناچار به واردات دانش و فناوری خواهد شد—راهی پرهزینه و آسیب‌پذیر.

اما چرا به اینجا رسیدیم؟ مهم‌ترین دلیل، عدم تناسب میان آموزش عالی و نیاز واقعی بازار کار است. دانشگاه‌ها همچنان سالانه هزاران دانشجو در رشته‌های مهندسی پذیرش می‌کنند، بی‌آنکه ظرفیت اشتغال متناسب وجود داشته باشد. از سوی دیگر، محتوای آموزشی عمدتاً تئوری‌محور است و مهارت‌های عملی و کارآفرینانه جایگاهی جدی در آن ندارد. نتیجه آنکه فارغ‌التحصیلان برای ورود به صنعت آماده نیستند. علاوه بر این، بی‌عدالتی در بازار کار نیز نقش پررنگی دارد؛ فرصت‌های محدود شغلی گاه نه بر اساس شایستگی بلکه بر پایه روابط و رانت توزیع می‌شوند. این چرخه ناامیدی را میان دانشجویان تقویت کرده است.

با این حال، راه‌حل وجود دارد. تجربه کشورهای موفق نشان داده که بحران کاهش جذابیت رشته‌های مهندسی قابل مدیریت است. کره‌جنوبی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ با بحران مشابهی روبه‌رو بود، اما با پیوند نزدیک دانشگاه و صنعت، تعریف پروژه‌های مشترک و حمایت گسترده از صنایع دانش‌بنیان، توانست دانشجویان را به آینده امیدوار کند. هند نیز با سرمایه‌گذاری در حوزه فناوری اطلاعات و صادرات خدمات مهندسی، میلیون‌ها فرصت شغلی برای فارغ‌التحصیلان ایجاد کرد. ایران نیز می‌تواند از این تجربه‌ها بیاموزد. نخست باید نظام آموزش عالی بازنگری شود. آموزش باید مهارت‌محور و به‌روز گردد، و کارورزی واقعی بخشی از فرآیند تحصیل شود. دوم، سرمایه‌گذاری در صنایع نو و دانش‌بنیان ضروری است. انرژی‌های تجدیدپذیر، هوش مصنوعی، رباتیک و فناوری اطلاعات ظرفیت‌های بزرگی برای جذب مهندسان جوان دارند. سوم، عدالت و شفافیت در بازار کار باید به یک اصل بدل شود تا اعتماد دانشجویان و فارغ‌التحصیلان احیا گردد. چهارم، تطبیق ظرفیت پذیرش دانشگاه‌ها با نیاز واقعی کشور می‌تواند از انباشت بیکاران تحصیل‌کرده جلوگیری کند.

اگر چنین اصلاحاتی اجرا شود، مهندسی دوباره می‌تواند به ستون توسعه ملی بدل شود. اما اگر بی‌توجهی ادامه یابد، چشم‌اندازی تاریک در انتظار ایران خواهد بود: دانشگاه‌هایی پر از جوانان بی‌انگیزه، بازار کاری مملو از فارغ‌التحصیلان بیکار یا مهاجر، و صنعتی که به جای رشد درون‌زا، به مصرف‌کننده دستاوردهای دیگران تبدیل شده است.