نگاهي جامعه شناختي به پژوهش هاي دانشجويي
نگاهي جامعه شناختي به پژوهش هاي دانشجويي
دوشنبه 15 مرداد 1386
نگاهي جامعه شناختي به پژوهش هاي دانشجويي
نگاهي جامعه شناختي به پژوهش هاي دانشجويي

 گزارش سخنراني دکتر تقي آزاد ارمکي در جشنواره پايان نامه سال دانشجويي.


مجيد يوسفي


 دکتر آزاد ارمکي استاد گروه جامعه شناسي دانشگاه تهران در مراسم اختتاميه يازدهمين جشنواره پايان نامه سال دانشجويي و هفتمين دوره پژوهشي برتر دانشجويي در باب پژوهش ها و رساله هاي دانشجويي از ديدگاه جامعه شناختي سخن گفت. از آنجا که اين سخنراني اهميت زيادي در باب رويکرد دانشجو به دانشگاه، موسسات توليدي و حتي دولت در باب پژوهش دانشجويي دارد، آن را براي چاپ برگزيده ايم، با اين اميدواري که توجه به پژوهش هاي دانشگاهي در کشور ما تبديل به فرهنگ شود. من به عنوان يک جامعه شناس طبيعي است که دغدغه جامعه شناسي و علوم انساني داشته باشم و توجهم را بيشتر در باب پژوهش ها و رساله هاي دانشجويي از اين ديدگاه متمرکز کنم و آن را به عنوان تکه هاي ناب دانشجويي تلقي کنم و اينکه يک تکه ناب پژوهشي از منظر جامعه شناسي چه وضعيتي در جامعه و در حوزه علم داشته باشد. وي سپس به ابعاد جامعه شناختي پژوهش ها پرداخت و گفت؛ ما براي اينکه اين بحث را بسيار روشن تر بازگو کنيم، لازم است بدانيم معرفت و درک ما از منظر علوم انساني و جامعه شناسي به اين پژوهش ها از کدام منظر و روش ممکن است زيرا بدون اينکه جايگاه مفهومي، نظري و روش شناسي پژوهش هاي دانشجويي را معلوم کنيم، بحث و بررسي انجام شده انتزاعي و تخيلي خواهد بود. بدين لحاظ با وجود اينکه ما پژوهش هاي دانشجويي را توليدات علمي مي دانيم، در حوزه جامعه شناسي شناخت، جامعه شناسي علم، تاريخ علم و تاريخ پژوهش از يک طرف و بحث جديدي که در جامعه شناسي تحت عنوان متاعلم، جامعه شناسي جامعه شناسي در دنيا مطرح شده است، قابل پيگيري است. به عبارت دقيق تر نگاه فراعلم به علم، نگاه بيروني به علم، البته به علم نه نگاه از فلسفه به علم و نگاه از حوزه سياست به علم اهميت يافته است.


وي افزود؛ جامعه شناسان در ارزيابي جامعه شناسي، علوم اجتماعي، پژوهش هاي اجتماعي و نحوه و فرآيند کارشان و نتايج آنها در کنار انجام کارهاي جامعه شناختي وارد شده و سعي کرده اند به جاي اينکه به انتظار ارزيابي ديگران در مورد جامعه شناسي بنشينند، خود به ارزيابي کارشان بپردازند. به عبارت ديگر، ضمن اينکه آنها معارض با ارزيابي از بيرون نبوده اند، به ارزيابي از درون و به واسطه خود جامعه شناسان اقدام کرده اند. اين نوع ارزيابي و داوري در مورد آنچه در حوزه جامعه شناسي انجام مي شود به طور همه جانبه از دو دهه پيش شروع شده است. توجه جدي جامعه شناسان به کارهاي خودشان با روش هاي جامعه شناختي ضمن توسعه دامنه تحقيق و بررسي جامعه شناسي، نقد ديدگاه هاي فلسفي که از بيرون به اين علم نگاه دارد، است. توجه همه جانبه جامعه شناسان به جامعه شناسي در دوره جديد به تاسيس و ساماندهي حوزه يي از جامعه شناسي به نام متاسوسيولوژي، فراجامعه شناسي، انجاميد. در اين حوزه ضمن اينکه موضوع اصلي به جاي واقعيت اجتماعي، علم جامعه شناسي است، موضوعات متعددي در آن نيز مطرح شد. متاپژوهش، متانظري، متاتحقيق، متاروش و روش هاي متعدد تحليل.


مجموعه روش هاي مورد استفاده در اين حوزه متاروش و متاتحليل است. متاجامعه شناسان به جاي مطالعه واقعيت خارجي به مطالعه و بررسي جامعه شناسي و عناصر آن مي پردازند. بدين لحاظ روش هاي استفاده شده هم تا حدودي متفاوت از روش هاي کمي تحقيق است. اين روش ها ماهيتي تاريخي و کيفي و تحليل ايده ها دارد. در اين زمينه ضمن به کار بردن روش هاي متعدد در مطالعه جامعه شناسي و عناصر آن، مطالعه روش هاي جامعه شناسي نيز محوريت دارد.


در فراتحليل تنها به متن پژوهش به ماهو پژوهش توجه نمي شود. به عبارت ديگر، سوال محققان اين حوزه چيستي پژوهش نيست، بلکه شناسايي پژوهش مرتبط با کارگزاران و ساختارهاي مرتبط با پژوهش نيز هست. پس رابطه تعاملي بين جامعه شناسي، پژوهش و توليدات آن با ساختارها و کارگزاران است. اينکه اساساً جامعه شناس و محقق کيست و بر اساس چه اهداف و نگاهي و با توجه به چه منابع و امکاناتي به تحقيق پرداخته است، داراي اهميت است.


نويسنده کتاب «مدرنيته ايراني» با تاکيد و توجه و استفاده از حوزه مفهومي و روشي متاجامعه شناسي، بحث خود را دنبال کرد و با مرکزي دانستن حيات پژوهش دانشجويي به عنوان يک عنصر اجتماعي، فرهنگي و علمي همچنين خاطرنشان ساخت؛ پژوهشگر، استاد، محقق و دانشجو بايد به سازمان علم و مجموعه مولفه هاي پيراموني نظام سياسي، نظام فرهنگي بر اقتصاد بازار و امثال اينها توجه کند. اگر بخواهيم در باب پژوهش داوري کنيم بايستي آن را در اين چارچوب قرار دهيم که چه اقتضاهايي براي توليد يک تکه ناب پژوهش به نام رساله دانشجويي وجود دارد و مي تواند براي او الزامات و توانايي هايي را فراهم بکند. در اين زمينه الزام هاي متعددي را مي توان برشمرد؛ يکي از اساسي ترين اين الزامات تصميم دولت ها و نظام هاي سياسي و تصميم سازان نهاد علم در جامعه است. ديگر الزام و اصل مولفه انساني درون سازمان تحقيقي علاقه و انگيزه پژوهشگر است و در نهايت بازار علم، تحقيق و پژوهش که حيات دهنده و عينيت بخش به انگيزه، تصميم هاي نهادي و مصرف کالاي توليد شده است، داراي اهميت است. بدين لحاظ است که حتي اگر محقق باانگيزه يي وجود داشته باشد و حمايت سياسي و اداري سازماني هم در مورد تحقيق وجود داشته باشد، ولي بازاري که محل خريد و فروش کالاي توليد شده باشد، وجود نداشته باشد، تحقيق انجام شده به بايگاني خواهد رفت و بيشتر حکم سند تاريخي خواهد يافت تا منبعي براي اصلاح و بهبود شرايط فعلي و اثرگذار بر روندهاي آتي جامعه.


استاد جامعه شناسي دانشگاه تهران در بخش ديگري از اين سخنراني به تجربه پژوهش در ايران پرداخت. وي بحث خود را با اين سوال دنبال کرد؛ آيا در ايران مي توان از وجود تجربه پژوهشي ياد کرد؟ اگر اين تجربه وجود دارد، ويژگي هاي آن کدام است؟ وي مدعي شد که تجربه پژوهش در ايران هم سامان دار و هم بي سازمان و داراي اختلال است. از نظر او در صورت رابطه تعاملي عوامل اشاره شده در فوق با يکديگر تجربه ناب تحقيقي به دست مي آيد. اگر اين عوامل با هم مرتبط باشند و نيز در يک پيوستگي با هم قرار گيرند، نتيجه به دست آمده ناب تر، بهنگام تر و اساسي تر خواهد بود و چنانچه در تعارض با هم باشند يعني نزاع دولت و دانشگاه، نزاع و تزاحم دولت و علم، تزاحم نظام سياسي و نظام حقوقي با نظام علمي و همه اينها با نظام اجتماعي و خانوادگي و همه اينها در تضاد با نظام کنشگر و حوزه پژوهش يا خلاقيت و نوآوري وجود داشته باشد، سرانجام پديده و محصولي که به نام پژوهش در خواهد آمد نابسامان خواهد بود. از نظر وي يکي از نيروهايي که سازنده اين تجربه پژوهشي است، تحقيق و پژوهش دانشجويي در نظام دانشگاهي است. دانشجويي که وظيفه اصلي اش انجام تحقيق است و در سطح کارشناسي ارشد و دکترا بايد از آموخته هايش در مسير توليد علم و دانش قرار بگيرد، اگر همراهي ديگر نهادهاي اجتماعي مرتبط از قبيل دين، دولت و خانواده را داشته باشد، امکان نوآوري را خواهد داشت. در غير اين صورت است که اگر حتي دست به تحقيق هم بزند به جز در چرخه مفهوم گرايي کاري نخواهد کرد زيرا با تعامل با استاد و دانشگاه است که مي تواند از عقبه فکري و روشي برخوردار شود و با تعامل با خانواده و دين است که خلقيات و نيازهاي انساني و فرهنگي جامعه را پيگيري خواهد کرد و با تعامل با دولت و نظام سياسي است که کار او مرتبط با سياستگذاري و اهداف توسعه خواهد بود.


توجهي که امروز به پژوهش به طور کلي و پژوهش دانشجويي داريم، انتقادي است زيرا به جاي تعامل بين عناصر اصلي موثر در ساماندهي و انجام تحقيق در دانشگاه و به طور خاص تحقيق هاي دانشجويي تضادي است. به جاي پيوستگي بين عوامل تضاد بين آنها ديده مي شود. پژوهش هاي دانشجوياني که معطوف به نتيجه مي شود محصولاتي هستند که در يک نوع پيوستگي و تعامل بين مولفه ها توليد مي شوند.در مقطعي که سازگاري، تعامل و شفافيت به لحاظ حقوقي و قانوني وجود دارد يک اتفاق اساسي و يک نوع نوآوري و تحولاتي رخ مي دهد که مي تواند سرنوشت يک مجموعه يا يک انسان را تغيير دهد. در مقاطعي يک گره ايجاد مي شود و شفافيت هم از لحاظ حقوقي و هم از لحاظ سازماني وجود ندارد و در اين مواقع سرمايه گذاري هاي بسيار زيادي صورت مي گيرد که نتيجه روشني هم دربر ندارد. در اينجا تنها چيزي که کمک مي کند، يک برنامه ريزي درازمدت است و در اينجا نظام حقوقي در کنار نظام پژوهش، ياري دهنده مي شود و حاصل آن هم يک تجربه پژوهشي محسوب مي شود يعني پژوهشگراني که در حوزه پژوهش خود غوطه ورند. طبيعي است که چيزي تحت عنوان انباشتگي هاي علم و دانش به وجود آيد. اين انباشتگي در يک فرآيند به وجود مي آيد.


براي شناسايي فرآيند تحقيق دانشجويان در نظام دانشگاهي لازم است تا روش ها و شيوه هاي متعدد مهم و اثرگذار بر آن مطرح شود. با توجه به سوالات زير مي توان اين فرآيند و روش هاي موجود را شناخت. فرآيند محقق شده در حوزه پژوهش چه طبيعتي دارد؟ از کجا و کي شروع شده و به کجا مي انجامد؟ پژوهش دانشجويي چه کاري مي تواند انجام دهد؟


با يک نگاه کلي فکر مي کنم سه روش و راه در عرصه پژوهش هاي دانشجويان وجود دارد. در ادامه به بيان آنها مي پردازيم؛


1- پژوهش هاي دانشجويان را مي توان با برشي تاريخي - نسلي مورد بررسي قرار داد. دانشجويان قبل و بعد از انقلاب هم داعيه هاي متفاوت داشته اند و هم اينکه با نظام آموزشي متفاوت و شرايط متفاوتي روبه رو بوده اند. بدين لحاظ با تمرکز بر يک نسل مي توان به بيان وضعيت اين پژوهش ها پرداخت. ابتدا يک نگاه نسلي به حوزه علم و دانش داشته باشيم که اين خود دردسرهاي حوزه نهاد و علم را پيدا مي کند. آن نسلي را که به مساله يي پرداخته است، محور اين عرصه قرار دهيم که الزامات و ملاحظات اجتماعي خاص خود را دارد و مي تواند به شکاف نسلي بينجامد.


 2 - روش انجام پژوهش بر اساس مشکلات و مسائل خاص؛ در اين روش، تاکيد اصلي بر حل مساله خاص مرتبط با نيازهاي سازماني و مديريتي است. در اين نوع نگاه، پژوهشگر و محقق در خدمت نظام اداري قرار مي گيرد. بيش از اينکه نظام آموزشي و علمي از نتايج تحقيق بهره بگيرد، از حوزه مديريتي و اداري متاثر خواهد شد. عده يي چون سي رايت ميلز اين نوع کار و تحقيق را تحت عنوان جامعه شناسي کاربردي در خدمت سرمايه داري خوانده اند و از اين منظر هم مورد نقد و اعتراض قرار داده اند.


3 - روش سوم، انجام پژوهش براساس سنت فکري و پارادايم خاص است. همه افراد اعم از کساني که در حوزه برنامه ريزي هستند اگر تلاش کنند به سنت هاي مختلف فکري توجه کنند در اين صورت موضوعاتي که براي پژوهش دانشجويي، درس و تحقيق توليد خواهد شد در يک نظام مفهومي عام تري جلوه خواهد کرد وگرنه تحقيقات تکه تکه اساتيد و پژوهشگران، حوزه علم هرگز سروسامان نمي يابد مگر اينکه در يک برنامه يي تحت عنوان الگو يا نظام سنتي يا حوزه علمي باشد.


 با غلبه يافتن نظام فکري، پارادايم خاص، سنت فکري معيني بر نظام آموزشي و پژوهشي است که محقق جوان کمتر دچار سردرگمي شده و با طيب خاطر به تحقيق مي پردازد. بدين لحاظ است که وقتي سنت فکري خاصي بر حوزه دانشگاهي ما، بر عرصه رشته هاي متعدد ما مسلط باشد آن وقت کارهاي کوچک، ضعيف و حداقلي يا کارهاي بسيار بزرگ مي تواند نقش آفرين باشند. يا مي تواند عناصر يک نقشه بزرگ تر علمي باشد و اگر اينچنين نباشد مي تواند زمينه ساز توليد يک مقوله يا يک بحث کلي و اساسي باشد.


در اين فرصت بد نيست تا به طرح يک نظر و پيشنهاد بپردازم. پس پيشنهاد من در اينجا اين است که ما به نقد آموزش و پرورش بازگرديم و در ضمن به ارائه نکات و اصولي که در عرصه آموزشي و پژوهشي نمي بايست مبتلا شويم، بپردازيم. بنابراين در طي زمان است که سنت هاي معين و مشخص در تمامي رشته هاي آموزشي و پرورشي شکل مي گيرد؛ دانشجويان و پژوهشگران هم در همان حوزه ها درگير انجام کارهاي تحقيقي متفاوت مي شوند. از اين ميان هم کارهاي ضعيف و هم کارهاي قوي انجام شده و در مجموع فضاي تعاملي علمي شکل گرفته و در نهايت نقشه علمي جامعه ايراني به دست خواهد آمد.


انواع پژوهش هاي دانشجويي


آنچه ما تحت عنوان علم بومي و در نهايت جامعه ايراني توسعه يافته و دانامحور مدنظرمان است اساساً وقتي به پژوهش هاي دانشجويي توجه مي کنيد مي بينيد پژوهش هاي دانشجويي از چند نوع خارج نيستند.


يکي از اين مجموعه ها اين است که در حوزه آسيب شناسي قابل تعريف است. بعضي از پژوهش هاي ما به دنبال اين است که دلايل فقدان مشارکت، فقدان همبستگي اجتماعي، ناتواني و ... در حوزه علوم اجتماعي به دست آيد. اين نوع آسيب شناسي اجتماعي، رواني، ادبي، اخلاقي، تاريخي در همه حوزه ها نيز وجود دارد. به نظر من کار خوبي نيز هست اما تمام حوزه پژوهش را نمي تواند سروسامان دهد، فقط مي تواند پاسخگوي نياز مديران و برنامه ريزان باشد. اگر قصد بر اين است که تحقيق در ايران به سمت و سوي انباشتگي برود و حاصل آن به توليد علم و توسعه علم و دانش بينجامد، اين تنها يک گام است. چرا که بعضي ها تمام علم را مورد آسيب شناسي قرار مي دهند. مساله ديگر آمار اجتماعي است. بسياري از کارهاي پژوهشي ما که برخي از رساله هاي دانشگاهي نيز اين گونه هستند تحت عنوان آمار اجتماعي بيان مي شوند مثلاً وضعيت خشونت در ايران، وضعيت دموکراسي در ايران يا مشارکت در ايران در واقع يک آمار اجتماعي به ما مي دهد و اين خوب است، پژوهش نياز به آمار دارد ولي همه پژوهش هاي ما آمار نيست. سطح سوم کاري که پژوهش ها انجام مي دهند در واقع توضيح نظام مفاهيم است. در علم ما به کارهاي مفهومي نيازمنديم ولي علم فقط بحث مفهومي نيست. بعضي از کتاب هايي که در ايران توليد (اعم از ترجمه و تاليف) مي شود، همين گونه است. اين منابع تنها در همين حد مانده و نظام مفاهيم را توضيح مي دهد. نويسنده کتاب «جامعه شناسي نسلي در ايران» خلاء پژوهش را در پژوهش هاي بنيادي دانست و افزود؛ اکنون پژوهش هايي که در ايران انجام مي شود يا متاثر از ديدگاه آسيب شناسانه است يا اينکه وجهي از آن آمار اجتماعي و وجهي ديگر آن مفاهيم است. اساساً کمتر پژوهش هايي داريم که با بنيادها و اصول سروکار داشته باشد. اگر ما بخواهيم عرصه پژوهش را تقويت کنيم و دانشجويان و اساتيد و محققان را به نقطه يي سوق دهيم که طي فرآيند 20 ساله پاسخگوي نيازها باشد و به توليد علم امروز دست يابيم بايد گامي فراتر از اين 3 عرصه بگذاريم و خودمان و بحث پژوهش مان را در حوزه هاي پارا دايمي قرار دهيم که از الزامات آن اين است که بايد يک تصميم اساسي در مسائل پژوهش بگيريم. از طرف ديگر، آنچه که از تحقيق هاي دانشجويي به دست مي آيد، آمادگي محقق براي انجام تحقيق بنيادي است. از طرف ديگر، فکر مي کنم پژوهش هاي دانشجويي به شفافيت موضوعاتي که بايستي در آينده به آن پرداخته شود کمک مي کند، حتي اگر در سطح مفاهيم باشد. دامنه موضوعات بايد مشخص بشود.


 مناقشه هاي اساسي در هر علم بايد به دست بيايد در اين صورت است که من فکر مي کنم رساله هاي دانشجويي در اين زمينه مي توانند کمک بکنند. يعني سهمي در جهت شفاف سازي در حوزه پژوهش و آموزش از طريق تمرکز چيزي تحت عنوان موضوعات و مسائل نگاه دوم و نتيجه دوم که پژوهش هاي دانشجويي انجام مي دهد، داشته باشد.


رساله هاي دانشجويي در برخي از مواقع وضعيت ساختارشکني و نقش نوآوري پيدا مي کنند. مساله ديگر مساله چالش ها است به عنوان مثال در باب انقلاب اسلامي، چالش هاي اساسي مي تواند وجود داشته باشد. مي توانيم در باب انقلاب اسلامي چيزي تحت عنوان مدرنيته در ايران ارائه دهيم. يعني اگر چنانچه محدوديت هايي در باب انقلاب اسلامي وجود داشت، مي توانيم اين را وسيله يي قرار دهيم در باب طرح مناقشات بنيادي در باب مدرنيته جهاني و مدرنيته ايراني. اين را چه کسي مي تواند انجام دهد؟ به نظر من اين را دانشجويي که آزاد است، دانشجويي که نوآور است و به دنبال مسائل و موضوعات جديد مي گردد، مي تواند انجام دهد. برخي رساله هايي داريم که در عين حال که به دامنه موضوعات جديد مي پردازند و موضوعات جديد را به رسميت مي شناسند يک وجه نوآوري جديدي دارند و در جهت مناقشه بنيادي در باب سنت هاي علمي در جامعه ايران، سنت هاي علمي در جامعه جهاني را نيز مطرح مي کنند و اين يک نوع گام در جهت توسعه پژوهش است.


 اگر ما در باب پژوهش هاي دانشجويي سرمايه گذاري کنيم در واقع به پيشگامان علم در ايران ياري رسانديم يعني توليد نسل جديد تا بتوانند حوزه پژوهش و دانش را در ايران تقويت کنند.


منبع:روزنامه اعتماد


 


تمامی حقوق این سایت برای سازمان ترویج مطالعه و نشر جهاد دانشگاهی محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright ©2025 Iranian Students Booking Agency. All rights reserved