به گزارش روابط عمومی سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی، «پایان بانکها» عنوان کتابی است که موضوع بانکها و چگونگی پیدایش آنها از ابتدا تا به امروز را شرح میدهد و به این میپردازد که بانکداری با بهرهگیری از چه مکانیزمهایی بر اقتصاد واقعی تأثیر میگذارد.
روی جلد این کتاب نام «جاناتان مکمیلان» به عنوان نویسنده نقش بسته اما نکته جالب این است که چنین فردی وجود خارجی ندارد! در حقیقت «جاناتان مکمیلان» یک نام مستعار است که نویسندگان واقعی این کتاب ترجیح دادهاند از آن استفاده کنند. دو نویسنده واقعی این کتاب عبارتند از یورگ مولر که فارغالتحصیل دکتری اقتصاد از دانشگاه ETH زوریخ است، و یک نویسنده دیگر که نامش افشا نشده اما گفته شده که متخصص مسائل مالی است و برای یک بانک بینالمللی بزرگ کار میکند.
«پایان بانکها» از مخاطرات بانکداری در عصر جدید میگوید و به پیشبینی و تحلیل آینده بانک میپردازد. این کتاب از تجربه بحران مالی آمریکا که در سالهای 2007 و 2008 رخ داد، کمک میگیرد و بحرانهای مالی را ناشی از عطش بیپایان بانکداران تلقی میکند. به اعتقاد نویسندگان، بر هیچ کس پوشیده نیست که بحران مالی که کل جهان را تحت تأثیر خود قرار داد، از کجا نشأت گرفته است.
نویسندگان «پایان بانکها» توضیح میدهند که بانکداری افسارگسیخته در نهایت باعث انحرافات قیمتی شده و موجب گردیده که منابع در بخشهای نادرست استفاده شود؛ به عنوان مثال بخشهایی از صنعت که شاید بازدهی چندانی ندارد. آنها معتقدند حرکت سرمایهگذاران به بخش مسکن ناشی از اشتباهات بانکداران است.
بر اساس مدعای این کتاب، بانکها در کنار مزایای متعددی که برای افراد، جامعه و اقتصاد دارند، میتوانند با سرعت باورنکردنی تمامی آرزوهای خوب سیاستمداران را به باد دهند. هنگامی که بحران مالی رخ داد و سیاستمداران اجازه ورشکستگی اولین بانک را صادر کردند، هرگز تصور نمیکردند که این تصمیم در نهایت منجر به کسری بودجه بزرگ شود. بله درست است، بانکداری مرزهای بسیار دقیقی برای خود ترسیم نموده است اما آیا دیگر مشاغل و اصناف چنین مرزهای دقیقی برای خود ترسیم نکردهاند؟ آیا ورشکستگی تنها در بانکها رخ میدهد؟ آیا ورشکستگی شرکتهای بزرگ در دیگر اصناف عواقب کمتری دارد؟ آیا ورشکستگی بانکها در نتیجه بحران مسکن رخ داد یا بحران مسکن باعث به وجود آمدن بحرانهای مالی شد؟
این اندیشه که بانکها هیچگونه ریسکی ندارند، ما را با بحرانهایی از این دست روبهرو ساخته است. در نتیجه بهتر است اینگونه عنوان کنیم که رفتار قابلاعتماد بانکها باعث این همه اعتماد شده و به ما اینگونه القا کرده که ریسک ورشکستگی بانک را بسیار بعید و دور از ذهن بدانیم. با این حال هیچگاه نباید این نکته را فراموش کنیم که تمام بخشهای اقتصاد به یکدیگر وابسته است و سرمایه با توجه به ماهیت خود سیال بوده و به سمتی حرکت میکند که در آن بازدهی بیشتری باشد. در نتیجه، زمانی که کل اقتصاد بیمار است و به سمت رکود و کسادی پپیش میرود، چرا باید بانکها از این قاعده مستثنی باشند؟
در نظام کنونی بانکها اغلب از سیستم اعتبارسنجی و دادههای کلان استفاده میکنند و در نهایت تصمیمات خود را در خصوص ایجاد تعهدات و پرداخت تسهیلات میگیرند اما پرسش این است که چگونه میتوان به این سیستم جدید و فناوری اطلاعات اعتماد کرد؟ آیا اساساً میتوان آینده را بدون بانکها تصور کرد؟
نویسندگان «پایان بانکها» در اثر خود به این پرسشها میپردازند. آنها بر این باورند که نمیتوان روبهروی فناوری اطلاعات و پیشرفت تکنولوژی ایستاد؛ پیشرفتی که ما را از بانکها بینیاز میکند. نویسندگان اشاره به این دارند که بسیاری از مشاغل اکنون با گذشت زمان کمرنگ شدهاند و در دنیای نه چندان دور از بین خواهند رفت لذا میتوان جهان عاری از بانک را نیز متصور شد.
«پایان بانکها؛ چرا دیگر نیازی به بانکها نیست» عنوان اثری است که به تازگی با ترجمه زهرا بهزادنیا و زهره بهزادنیا به همت سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی منتشر شده است. علاقهمندان برای تهیه این اثر میتوانند به فروشگاه سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی به نشانی تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بين خیابان فلسطين و چهارراه وليعصر (عج)، کتابفروشی شانزده و یا لینک https://16book.ir/Shop/BookDetail/10512 مراجعه کنند.