هوش مصنوعی و مرگ خاموشِ کتابخوانی
علی اصغر درلیک
تصور کنید دنیایی را که «جستجو» جای «تفکر» را بگیرد. هوش مصنوعی با وعده دسترسی بیپایان به اطلاعات، ما را به دام راحتی شیطانی انداخته است: چرا باید برای خواندن رمان «جنگ و صلح» هفتهها وقت بگذاریم، وقتی ChatGPT در ۱۰ ثانیه خلاصه و تحلیل آن را به ما ارائه میدهد؟ چرا در پیچ و خم جملات کافکا گم شویم، وقتی میتوانیم تمام مفاهیم اندیشه او را با چند کلیک به دست بیاوریم؟ به بیانی میتوان گفت که علم و معرفت به ارتباط ما با هوش مصنوعی پیوند یافته است. آیا میتوان گفت که فهم و درک ما نیز قربانی این سرعت بیامان شده است؟ آیا توان تفکر انتقادی خود را از دست دادهایم؟
نیل پستمن، منتقد و نظریهپرداز آمریکایی، به این نکته اذعان داشت که فناوری، ما را به مصرفکنندههای صرف تبدیل کرده است؛ بدون آنکه درک و فهم درستی از آن داشته باشیم. به باور او، دسترسی فوری و بدون تأمل به کتب جای لذت کندوکاو در لایههای پنهان متن را فراگرفته است. ما وانمود میکنیم که «همهچیز را میدانیم»، در حالی که تنها سطحی از حقیقت را لمس کردهایم. این وضعیت مستعد آن است که ما را به «ازخودبیگانگی معرفتی» دچار کند. این پدیده، با ایجاد «رضایت ساختگی» فرایندهای شناختی را تضعیف و «تفکر سطحی» را طبیعیسازی میکند.
اما چرا این اتفاق میافتد؟ شری ترکل، جامعهشناس و روانشناس معاصر، بر این باور است که وقتی هوش مصنوعی جایگزین گفتوگوهای انسانی میشود، جایگزینیِ گفتوگوهای انسانی با الگوریتمها، «سوژه انسانی» را به «مصرفکننده دادهها» تقلیل میدهد. ما برای یافتن همدلی یا الهام، به جای غرقشدن در ادبیات، به الگوریتمها پناه میبریم. اینجاست که راز هستی متون، در انبوهی از خلاصهها گم میشود. در چنین شرایطی، «خوانش انتقادی» - به عنوان سازوکاری برای بازسازی معنای جمعی - جای خود را به «انباشت اطلاعات بدون واسازی» میدهد.
خطر واقعی اما در توهم دانایی نهفته است! هوش مصنوعی ادعا میکند دانش را دموکراتیک کرده، اما در عمل، ما را به بردگان سطحنگری و منفعلی بدل کرده است که به جای اندیشیدن، فقط اطلاعات سطحی را بیهیچ تحلیل فعالانهای گردآوری میکنند و با توهم دانایی گمان میکنند که بینیاز از هرگونه مطالعه عمیق هستند. اغراق نیست اگر بگوییم که نسل آینده، «مطالعه عمیق» را همچون نوشتن کتاب با پر کبوتر به یاد خواهد آورد و آن را عملی منسوخ و غیرمنطقی تلقی خواهد کرد.
کتابخوانی، آخرین سنگر انسان در برابر ماشینهاست. هوش مصنوعی شاید به ما بگوید «چه اتفاقی در کتاب رخ میدهد»، اما هرگز نمیتواند آن لذت کشف شخصی را جایگزین کند؛ لذتی که از ورق زدن صفحات و گمشدن در کلمات زاده میشود. هزاران داده، روح را میلرزاند؟ در نهایت، این پرسش پیش میآید که وقتی «فکر کردن» را به الگوریتمها واگذار کردهایم، آیا چیزی از «انسان بودن» باقی میماند؟