در باغ خیال چون غنچه ای پژمرده و افسرده به حدیث بی وفایی دنیا فکر میکردم ولی در عمق جانم، هنوز روشنی از امید می درخشید که شاید باز، غنچهای در بهارم بروید. باران عشق بر دلم بارید و غنچه فکر و اندیشه ام جان گرفت. ورقهای غنچه دوباره سبز گردید و دلم به عشق نگاشتن کتابی دیگر دل بست. با هم فکری و هم اندیشی همکار ارجمند، جناب دکتر ناصر کاظم خانلو، سبک تدوین کتاب مشخّص شد.
مانند غنچه ای که آرام آرام باز شود، هر دم هم نفس ادیبی و هر لحظه هم راز شاعری شدم. در گزینش نمونه ها در خلوت شب ها، زیر نور مهتاب، با دلی چون غنچه، پنهان در نقاب، همراز دل شاعران و نویسندگان ایران زمین شدم، حکایت ها خواندم و با امید به فردایی روشن، با هزاران آرزو، هر ورق را نوشتم و هم آواز با تپش قلب، این نام را (ورقه ای غنچه) زمزمه کردم.
عنوان کتاب را «ورقه ای غنچه» نهادم که مجموعه ای از متون نظم و نثر از دیرباز تا امروز، راهی به سوی فرداست. هر غنچه، صفحه ای نو، هر برگ، دریچه ای باز به سوی باغ معنا و قصه های دلنواز است.
پیشگفتار /6
ادبیات و انواع ادبی /9
نگارش و ویرایش/59
سبک های شعر و نثر زبان فارسی و نمونه هایی از آنها /104
| دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
| علوم انسانی |
ادبیات
|