رشد شهری در قرن بیستم سهم جمعیت شهرنشین را به شدت افزایش داد و شهرنشینی را به شیوه غالب زندگی تبدیل کرد. اگر چه شهر و شهرنشینی خود یکی از مهم ترین شاخص های رفاه و توسعه اجتماعی و اقتصادی محسوب می شود، رشد شتابان آن می تواند سرانه برخورداری از بسیاری امکانات اجتماعی و اقتصادی را کاهش دهد و از این طریق پیامدهای آن به صورت کاهش سطح کیفیت زندگی در عرصه های مختلف شهری نمایان شود. لذا مقوله کیفیت زندگی شهری از جمله نخستین محورهای مطالعاتی بود که همراه با رشد شهری، به تدریج از 1930 مورد توجه متخصصان مسائل شهری قرار گرفت.اولین مطالعات صورت گرفته در این زمینه، شناخت مولفه ها و عناصر ارزیابی کیفیت زندگی شهری بود که در قالب مقایسه تطبیقی میان شهرها، ایالات و کشورها انجام شد. بعدها با اشاعه مفهوم کیفیت زندگی در سطح جهان، سازمانهای بین المللی چون سازمان ملل و برنامه توسعه آن در 1994 و انجمن توسعه ماورا بحار در 1996 به تدریج تا اواخر قرن بیستم بر میزان مطالعاتشان در این زمینه افزودند در همین حال رشد شهرنشینی و نگرانی از پیامدهای ناهنجار آن در عرصههای مختلف به ویژه در شهرهای بزرگ و در راس آن ها کلان شهرها، برنامهریزان شهری را به سوی نظریه ها و گرایش های جدید اجتماعی سوق داد و ضرورت توجه به جنبه های اجتماعی در مطالعات طرح های شهری را بیش از پیش تقویت کرد. یکی از این گرایش ها که تأثیری شگرف در تحول دیدگاه ها و روش های برنامه ریزی شهری در نیمه دوم قرن بیستم بر جای گذاشت، نظریههای اجتماعی و توجه به جنبه کیفی توسعه بود که امروزه در قالب مفاهیمی چون کیفیت زندگی و رفاه اجتماعی جایگاه خود را تثبیت کرده است. این مفاهیم به سرعت مورد توجه مجامع علمی و تحقیقاتی قرار گرفت و به دنبال آن کنگره ها و همایشهای بینالمللی مختلفی برگزار شد. برگزاری چنین همایش هایی در سطح جهانی، مفهوم و جایگاه شاخص های اجتماعی در فرایند برنامه ریزی شهری را تقویت کرد و همزمان تلاش برای یافتن شاخص ها و معیارهای جدید برای ارتقای کیفیت زندگی شهری را در برنامه ریزی شهری ضروری ساخت.
فصل اول: عناصر سرمایه اجتماعی/9
فصل دوم: دیدگاه های مطرح در زمینه تبیین سرمایه اجتماعی/57
دیدگاه های مطرح در زمینه تبیین سرمایه اجتماعی/59
فصل سوم: ابعاد کیفیت زندگی/75
فصل چهارم:تأثیر متقابل کیفیت زندگی شهری و برنامه ریزی/119
دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
علوم انسانی |
روانشناسی
|